۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

بررسی مغالطات قرآنی


1- توسل به زور: همانطور که از نام این مغلطه بر می آید برای اثبات درستی کلامی از زور استفاده می کنیم که گاهی این زور مستقیم و یا غیر مستقیم هست. در قرآن زور مستقیم بر اعراب را همان جنگ بوده و با برچسب زدن به عرب به عنوان کافر و مشرک آنها را مجبور به اطاعت کرده است. و زور غیرمستقیم هم آتش سوزان جهنم بوده است که به زور عرب را به اطاعت از دستورات الله می کرده است. در اینجا خبری از استدلال برای اثبات عنیت موضوع نیست بلکه ترس و زور و جبر می باشد.
2- اعتبار: این مغلطه این گونه بیان می شود:
شخص الف می گوید که گزاره ب درست هست پس گزاره ب درست هست.
در قرآن برای اثبات حرفهایش می گوید چون حرفهای الله هست پس تمامی این حرفها درست هست. یا بقول دوستان قرون وسطایی مسلمانان :" نادان تو بهتر می فهمی یا خدا؟"
3-شخصیت ستیزی: نمونه های بسیار زیادی در قرآن هست که از این مغلطه استفاده شده است و این مغلطه این گونه بیان می شود:
شخص الف می گوید گزاره ب صحیح هست و شخص الف انسان بدی هست در نتیجه گزاره ب غلط هست.
مثالهای بسیار بسیار زیادی از این مغلطه در قرآن هست که نمونه اش این هست که چون اینان کفار و مشرکین هستند پس اینان اشتباه می گویند.
4-توسل به تجاهل: این مغلطه اینگونه تعریف می شود:
درستی گزاره الف اثبات نشده است پس گزاره الف درست می باشد.
با این مغلطه بجای اینکه گوینده درستی گزاره الف را اثبات کند به شنونده محول می کند و شنونده باید نادرستی گزاره الف را پیدا کند. برای مثال بنده می گویم که همین الان در سیاره مریخ در فلان جا زلزله آمد و شما از من می پرسید که از کجا می دانید و بنده می گویم شما بیا اثبات کن که زلزله نیومده است. داستان ملانصرالدین هم در مورد مرکز زمینش در این مورد معروف میباشد.
در مورد تحدی محمد هم داستان به همین گونه می باشد. یعنی اثبات نادرستی را به دیگران می سپارد. در هر حال محمد که از آکادمی افلاطون و یا از سر کلاس ارسطو بیرون نیامده بود که بداند این حرف یک مغلطه بزرگ می باشد. البته بر سر این مغلطه چه شعرای بزرگی رو نکشت و چقدر به از بین رفتن شعر و شاعری در بین اعراب کمکها که نکرد.
در هر حال این ادعا از جهات عقلی و منطقی نادرست می باشد و از لحاظ تاریخی به نداشتن معجزه این آخرین پیامبر بر میگردد. همانطور که همه می دانند محمد برای فرار از دست ملامتگران مبنی بر نداشتن معجزه , می گفت که قرآن معجزه بنده می باشد و تحدی و از این جور داستانها به راه می انداخت.
اگر هم بخواهیم خود را به تجاهل بزنیم و به مانند مسلمانان عمل کنیم ما ایرانیان می توانیم کل انسانهای کل اعصار را به تحدی به شاهنامه و مثنوی معنوی و غزلیات حافظ و سعدی و ... فرابخوانیم و ببینیم که چه کسی می تواند به مانند یکی از اینها بیاورد.(البته کم نبودند که خواستند بیاورند و نتوانستند) و یا کتاب چنین گفت زرتشت نیچه ویا کتابی به بزرگی کتاب طبیعت نیوتن!
مسلما کسی پیدا نمیشود که تفکرات نیچه یا نیوتن را در سر داشته باشد و بتواند جهان بینی به مانند اینها داشته باشد که کتابی در این حد بنویسد.
5- بی ربطی: منظور نتیجه گیریهای بی موردی هست. یعنی برهانی که نتایج اش هیچ ربطی به مقدماتش ندارد. بیشتر این مغلطه مربوط به داستان یهودیها می باشد که تا هر چی می شد , به جرم توطئه یهودیان محمد می رفت و یهودیان رو سر می برید و فورا آیه مربوطه هم نازل می شد. اصولا این مغلطه را انسانهای پارانوییدی انجام میدهند و دائما در فکر این هستند که توطئه ها از گوشه و کنار دنیا دائما به سوی وی نشانه رفته اند. وجود شیطان و اجنه کافر و موجودات شریر نادیدنی و ... که قصد توطئه علیه نسل انسان را دارند خود گواهی بزرگ بر مغلطه بی ربطی می باشد.
6-شق کاذب: یعنی حذف بی توجیه احتمالات مربوط. بر فرض من می گویم که اگر فلان کار رو نکنی بدبخت می شی! در اینجا بنده سایر احتمالات که جلوگیری کننده از بدبختی فرد مقابل هست را در نظر نگرفته ام.
در قرآن هم بارها ذکر شده است که اگر از دستورات اسلام پیروی نکنید , نه تنها در دنیا بلکه در آخرت هم بدبخت می شوید. البته بسیار بوده اند که از دستورات اسلام پیروی نکرده اند و حداقل در دنیا خوشبخت بوده اند.
7-تعاقب: بدین صورت بیان می شود:
الف پیش از ب رخ داده است پس الف علت ب هست.
ریشه تمام خرافات شاید این مغلطه تعاقب باشد.مثلا آینه ای می شکند و شما در همان روز بدشانسی می آورید , شما پیش خودتان می گویید که شکستن آینه باعث بد شانسی می شود که این یک مغلطه هست.
می توان این گونه بیان کرد که ما علت رخداد ب رو نمی دانیم ولی این نباید ما را پیش به سوی این ببرد که علت ب , الف می باشد. ما باید رابطه ای حقیقی میان الف و ب را پیدا کنیم.
ریشه خرافات در قرآن هم بسیار بزرگ هست که البته مسلمانان این خرافات رو ادامه داده اند. داستانهایی بوده اند که در آن گفته شده است که چون این مردمان مشرک و کافر بوده اند پس در نتیجه فلان بلا سرشان آمده است(البته با فرض راست بودن داستان) و نتیجه گیری قرآن هم بر اساس این بوده است که اگر حرف الله رو گوش نکنید سر شما هم همین بلا می آید. بر فرض اگر مردم شهری لواط کنند شهر بلکل از کودک و بزرگ و ... از بین می روند و نابود می شوند. و داستانهای بسیاری از این دست که البته مغلطات دیگری هم در این داستانها هست که قابل بحث می باشد.
8- مصادره به مطلوب: البته این بزرگترین مغلطه قرآن می باشد که در آموزه های دینی بسیار دیده می شود.
یعنی برای اثبات موضوعی از مقدماتی استفاده می کنید که حریفتان آنها را قبول دارد و سپس از خود حریفتان می خواهید که گزاره ارایه شده توسط شما را بپذیرد.
بر فرض می خواهید بگویید که اسلام کاملترین دین هست. از حریفتان می پرسید که آیا انسان خالقی ندارد؟ آیا دنیا دارای هدفی نیست؟ آیا خالق نباید برای هدایت مخلوقش برنامه ای داشته باشد؟ این برنامه نباید توسط کسی به انسانها ابلاغ شود؟ ایا ما احتیاج به پیامبر نداریم؟ آیا نباید آخرین پیامبر کاملترین باشد؟ آیا اسلام کاملترین نیست به واسطه اینکه که آخرین دین بوده است؟
خوب اگر انسانی باشم که مخالف این باشم که اسلام کاملترین هست , با سوالهایی که از من میشود و پاسخهای بلی که به شخص مقابل میدهم , خود به خود خودم آخرین سوال را تایید می کنم. در این بین شخص سوال کننده هیچ تلاشی نکرده است بلکه من خودم , خودم را متقاعد کردم. صورت کلی این مغلطه بدین گونه هست:
گزاره الف=> گزاره الف
عموما این مغلطه هنگامی مطرح می شود که گزاره در نظر شخصی آنچنان واضح هست که فکر می کند احتیاج به شواهد دیگری برای درستی گزاره احتیاج نمی شود.
صورت دیگر این مغلطه استدلال دوری هست که بدین گونه بیان می شود:
نتیجه گزاره الف با مقدمه ب حمایت شود و گزاره ب نیز خود با مقدمه الف حمایت شود.
برای مثال بنده یک بیخدا هستم و از شخص مسلمانی می پرسم که چرا به وجود خدا معتقد هستی و در جواب می گوید:"زیرا قرآن چنین می گوید" و اگر من بپرسم که چرا حرف قرآن را درست می دانی و شخص مسلمان در جواب می گوید:"چونکه قرآن حرف خداست" در اینجا باید گفت که شخص مسلمان مرتکب استدلال دوری شده است چون که مقدمه فرد مسلمان وجود خدا را فرض می گیرد در صورتیکه وجود خدا دقیقا محل مناقشه می باشد.
9- بسیاری از مغالطات دیگری در قرآن دیده می شود که در ساختار منطقی نمی باشد و بیشتر تضاد گویی و تناقض گویی می باشد و یا با طبیعت سازگار نیست. بر فرض قرآن در جایی گفته است که اول زمین را آفریدیم بعد آسمان را که مطالعات علمی اثبات کرده اند که عمر زمین تقریبا 4 میلیارد سال و عمر آسمانها بیش از 13 میلیارد سال هست. و یا در جایی قرآن طوری سخن گفته است که انگار زمین صاف هست.(آیه 86 سوره کهف) در این آیه سخن از غروب خورشید در چشمه لجن می باشد که نشان دهنده مسطح بودن زمین می باشد و  از زمین به گهواره و از کوه ها به میخ یاد شده است که این هم نشان دهنده این هست که الله زمین را صاف انگاشته است. مغلطات دیگری هم در بعضی از سخنان هست که دوستان بعضی از آنها را ذکر کرده اند.مثلا در جایی از یک غرب و یک شرق و در جایی از دو غرب و دو شرق و در جایی از غربها و شرقها و در جایی فقط از شرقها سخن گفته است که در علم ریاضی و نجوم این حرفها مهمل و مضحک بنظر می رسد. یا از خلقت دنیا در 6 روز سخن گفته است که کپی برداری علنی از اولین صفحه کتاب تورات هست و این رو هم علم به باد انتقاد و تمسخر گرفته است. یا داستان نوح که در آن گفته شده است که کل کره زمین رو آب گرفته است که البته در مدت محدودی بوده است ( که البته در تورات 40 روز بوده است) ولی همانطور که همه می دانند در یک دوره که در اوایل خلقت زمین بوده است بمدت یک میلیون سال باران باریده است و کل کره زمین زیر آب رفته است و نیز اگر در زمان نوح که متجاوز از 6000 سال قبل نباید باشد باید گفت که اگر کل کره زمین زیر آب برود که هیچ خشکی هم نباشد پس باید به ارتفاع قله اورست که تقریبا 8 کیلومتر هست باید آب ارتفاع می داشت که این ارتفاع آب و فشار عظیم ناشی از آن باعث تغییرات فوق العاده شگرفی بر پوسته زمین می شده است که هیچ نشانی از این تغییرات شگرف بر پلیتهای تکتونیکی و پلیتهای قاره ای مشاهده نشده است و...
 
اضافه کردن مطلب به:


             Balatarin


۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

نقدی کوتاه بر ادعای معجزات علمی قرآن


در اول مقدمه این بحث باید یاد آور شوم كه سرچشمه علم و دین بسیار متفاوت است و تمامی سرچشمه های كه دین از آن ناشی می شود ، علم امروزی رد كرده است: 1- ماورالطبیعه 2-كشف و شهود 3-سخن بزرگان 4-عقل روزمره . در صورتیكه سرچشمه علم تنها تحقیق و تجربه است! علم امروزی تنها می تواند چیزی را قبول كند كه در آزمایشگاه تحت شرایط فیزیكی معلوم بتواند بارها و بارها انجام شود! و چیزهایی به مانند معجزه ای كه نام می برند را نمی توان در آزمایشگاه انجام داد و این از نظر علم منسوخ است. با این مقدمه به سراغ تنی چند از این معجزات كه در قرآن است و به علم امروز ربط داده شده است ، می رویم و آنها را تحلیل می كنیم:

1-فرشتگان به سرعت نور شتاب می گیرند (اتساع زمانی و هسته نسبیت)

سوره المعارج، آیه 4:


ترجمه آیه: « فرشتگان و ارواح در یك روز به او صعود كردند كه این معادل پنجاه هزار سال برای انسان است»» »


توضیح آیه: این مطلب با نسبیت خاص اینشتین صدق می كند كه در آن نیز در سرعتهای بالا زمان برای اشیایی با آن سرعت آرام تر می گذرد.

مسلمانان از نسبیت خاص اینشتین و این آیه استفاده كرده اند تا از این مطلب كه فرشتگان در حقیقت به سرعت نور شتاب می گیرند حمایت كنند. در اینجا فرشتگان یك روز را معادل پنجاه هزار سال برای انسان گذر می كنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آیه ی قمری قبل). اگرچه طبق نظریه ی نسبیت خاص اینشتین و بوسیله ی این تغییرات زمان (تاخیرات زمانی) بدست آمده به عنوان یك ادعا از مسلمین (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب می گیرند) را می توانیم تصدیق یا انكار كنیم. این ادعا می تواند در دو دقیقه تصدیق شود كه آنگاه هیچ نیازی به عقاید كوركورانه نخواهد بود.

آلبرت اینشتین یك مسلمان نبود اما یهودی ای بود كه نظریه ی معروف نسبیت خاص را ارائه داد. هرچه سرعت بیشتر بشود زمان آرام تر می گذرد.


در بیرون یك میدان گرانشی زمان اینگونه است:

∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5

∆t زمانی است كه برای متحرك معادل گذر ایستگاهی است.

V سرعتی است كه به شاهد ایستگاهی نسبت داده می شود.

∆t0 زمانی است كه برای فرشتگان می گذرد. (یك روز).

∆t زمانی است كه معادل زمان برای انسانها است. (پنجاه هزار سال قمری در دوازده ماه قمری بر سال قمری در 27.321661 روز بر ماه قمری).

و V سرعت فرشتگان در این مورد است. (كه ما قصد داریم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده نور مقایسه كنیم). سرعت نور در خلا 299792.458 كیلومتر بر ثانیه است.


از معادله ی بالا می توانیم آن سرعت ناشناخته را حساب كنیم:

v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5


حال بهتر است اظهارات مسلمین به استناد قرآن را در معادله جایگزین كنیم و ببینیم كه فرشتگان واقعا به سرعت نور شتاب می گیرند یا نه؟

ارقام را از آیه در این معادله جایگزین می كنیم:


v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v = c * 0.99999999999999981

v = 299792.4579999994 km / s


این اتساع زمانی (تغییرات زمانی) نشان می دهد كه فرشتگان در بیرون از میادین گرانشی به سرعت نور شتاب می گیرند. (كمی كمتر از سرعت نور زیرا جرم دارند).

این نمی تواند یك تصادف باشد زیرا سرعت حساب شده دقیقا یكسان با آیه ی قمری قبلی همچنین در بیرون از یك میدان گرانشی است. درحال حاضر سوال دنیاست که همواره می پرسند كه چگونه یك مرد که در ابتدا بی سواد بوده 1400 سال پیش توانسته اتساع زمانی و هسته نسبیت را بدست آورد!"

جواب:

 اولا كه اگر فرشتگان بعد از 50 هزار سال به سوی خداوند باز گردند به این معنی می باشد كه وسعت كیهان 50 هزار سال نوری می باشد كه البته 13.5 میلیارد سال نوری است. این از اولین غلط!
دومین غلط اینكه ، فرشتگان شتاب نمی گیرند بلكه به سرعت ثابتی می رسند و كلمه شتاب در اینجا اشتباه می باشد. شتاب می گیرند به این معنی است كه بعد از رسیدن به سرعت نور باز هم سرعتشان بالاتر می رود.


سومین اینكه، خوبه كه تاكید كردی كه نسبیت خاص در میدانهایی كه گرانش نداریم صادق می باشد و در صورتیكه ما میدانهای گرانشی بسیار زیادی در گیهان داریم.

در ضمن اگر به سوره حج آیه 44 و یا سوره سجده آیه 5 مراجعه كنید ، می بینید كه یك روز خداوند هزار سال است! كه این یك تناقض است كه بالاخره یك روز برای الله هزار سال و یا پنجاه هزار سال است؟

در ضمن مساله ای كه بسیار در اینجا مشهود است و دانشمندان مسلمان به آن دقت نكرده اند این است كه در اگر یك روز ، 50هزار سال است به این معنی است كه خداوند از یك جسم مادی است!! بسیار واضح است كه اگر شما در یك كهكشانی كه با سرعت نور از ما دور می شود زندگی كنید، شاید یك روز ما چندین هزار سال دیگری باشد! و در ضمن در دنیایی خارج از گیهان ما زمان وجود ندارد و اگر خداوند خارج از گیهان زندگی می كند ، زمان برایش بی معنی و بی مفهوم است ، چون اگر زمان برایش معنی پیدا كند، به این معنی است كه خداوند از ماده ساخته شده است كه این یك تناقض است!(طبق نسبیت عام انیشتین ، جرم و انرژی و فضا و زمان هم ارز هستند و وجود یكی دیگری را باعث می شود)

 2- نیروی جاذبه در قرآن و حرکت کرات در مدار مشخص

سوره ی الرعد ، آیه 2:

ترجمه آیه:«خدا همان كسى است كه آسمانها را، بدون ستونهایى كه براى شما دیدنى باشد، برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت (و زمام تدبیر جهان را در كف قدرت گرفت); و خورشید و ماه را مسخر ساخت، كه هر كدام تا زمان معینى حركت دارند! كارها را او تدبیر مىكند; آیات را (براى شما) تشریح مىنماید; شاید به لقاى پروردگارتان یقین پیدا كنید! »

نكته آیه:نیروی جاذبه، باذن خدای عالم، عامل نگاهداری آسمانها و زمین است.  این نیرو غیرقابل رویت ا ست ولی همانند ستونهایی استوار موجب نگاهداری آسمانها و زمین و گردش آنها در مدارهای تعیین شده توسط  یکتاخالق جهان می باشد.

جواب:

چنین تاویلی از آیات قرآن بسیار جالب و دیدنی است! چگونه می توان قانون جهانی گرانش نیوتن و هم چنین وجود ذراتی بنام گراویتون را كه عامل جاذبه هستند، را از این آیات استنتاج كرد!

در زمان محمد مردم از عقل روزمره خویش بسیار استفاده می كردند و چنین آیاتی از چنین تفكراتی نیز بر می خیزد! برای مردمان بدوی آن زمان كه در عربستان زندگی می كردند ، تحلیل اینكه چرا ستارگان در آسمان هستند و چیزی آنها را نگهداری نمی كند و یا ستون نگهدارنده ای ندارند بسیار معما بر انگیز بود! بسیاری فكر می كردند كه آسمان یك كره عظیم است و یك سری سوراخهایی در آن است كه نور خداوند شبها از آن به بیرون می زند!

و نیز تنها دلیل عقل پسندی كه مردمان آن روز می توانستند به جز دلیل قبلی بیاورند این است كه این ستارگان بوسیله ستونهای نامرئی برافراشته شده اند! و همچنین می دیدند كه خورشید و ماه در زمان معینی از آسمان بالا می آید و در زمان معینی هم غروب میكند! خوب هر كودكی كه در آن زمان زندگی می كرد می توانست به چنین موضوعی پی ببرد! حتی مصریان كه چندین هزار سال قبل از محمد می زیسته اند به این موضوع پی برده بودند و از حركت سیارات استفاده می كردند!

3- عمر دنیا و زمین

سوره ی ق ، آیه 38 و سوره فصلت، آیه 9:

ترجمه آیات:

«ما آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنهاست در شش دوره آفریدیم» 1-

« بگو: آیا شما به آن كس كه زمین را در دو دوره آفرید كافر هستید و برای او همانندهایی قرار می دهید؟ او پروردگار جهانیان است!» 

نكته آیه:امروزه دانشمندان با توجه به شواهد موجود عمر زمین را 4.5 میلیارد سال پیش بینی می كنند. این در حالی است كه عمر دنیا 13.5 میلیارد سال برآورد شده است. در قرآن آمده كه زمین در دو روز و دنیا در شش دوره خلق شد. (عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است). اگر این موضوع را با شواهد عینی امروز مقایسه كنیم هیچ كمبودی دیده نمی شود! عمر دنیا (13.5 میلیارد سال) را بر عمر زمین (4.5 میلیارد سال) تقسیم كنید. جواب 3 بدست می آید. این بدان معناست كه علم امروز نیز به این مسئله رسیده كه عمر دنیا 3 برابر عمر زمین است.

جواب:

اولا كه منظور قرآن روز بوده است نه دوره! چونكه قرآن در داستان آفرینش یك كپی برابر اصل از كتاب تورات زده است! باورش شاید سخت باشد ولی سفر پیدایش در تورات دقیقا گفته شده است كه دنیا در 6 روز خلق شده است!

دوما اینكه در سخن قرآن تناقضات بسیاری است كه در ذیل به آن اشاره می كنم:

(سوره 7 آیه 54، سوره 10 آیه 3، سوره 11 آیه 7 و سوره 25 آیه 59) به روشنی اعلام میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. اما در (سوره 41 آیات 9-12) جمع روزهایی که الله بدانها اشاره میکند 8 روز است.

در سوره فصلت الله به نكته بسیار جالبی اشاره فرمودند كه این زمین را در دو روز و هفت آسمان را در دو روز دیگر!! این كره زمین كه بسیار بسیار كوچكتر از گیهان است ، در دو روز و گیهان هم در دو روز دیگر!!!! واقعا مضحك به نظر می رسد كه میلیارد ها كهكشان كه میلیاردها ستاره هم دارند در دو روز و یك سیاره ای كه در گیهان به حساب نمی آید در دو روز!!

4- سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی

سوره ی طارق ، آیه 3-1:

ترجمه آیه:« سوگند به آسمان و كوبنده ی شب! و تو نمی دانی كوبنده ی شب چیست. همان ستاره ی ثاقب است! »

نكته آیه:در عربی "ثقب" به معنای چاله و "ثاقب" به معنای چیزی است كه چاله را ایجاد می كند. نسبیت عام پیش بینی می كند كه سیاه چاله ها از ستاره های نوترونی بوجود می آیند. ستاره های نوترونی اكثرا قابل رویت نیستند و تنها با امواج رادیویی (پالس ها) رصد می شوند. امواج دریافتی از این ستاره ها طوری به نظر می رسد كه كسی به جایی می كوبد! (ستاره ی كوبنده). باور ندارید؟ گوش كنید! قرآن در آسمان ستاره ای كوبنده را معرفی می كند كه ثاقب است. (چاله ایجاد می كند). كلام واضح قرآن در این مورد جایی برای شك نمی گذارد!

جواب:

این دانشمند اسلامی كه چنین از قرآن دفاع می كند در مورد خلقت سیاه چاله ها هیچ چیز نمی داند! چرا كه سیاه چاله و ستاره نوترونی دو چیز بسیار مجزا هستند كه هر دوی آنها از یك ستاره كه باید جرم مخصوصی داشته باشند بوجود می آیند! نوع ستاره مشخص می كند كه بعد از سوپر نوا می تواند به سیاه چاله تبدیل شود و یا ستاره نوترونی! ستاره نوترونی به این دلیل نامگذاری شده است كه فاصله بین نوترونها و پروتونها در هسته اتمهای ستاره بسیار به هم نزدیك شده و ستاره چگالی بیش از اندازه ای دارد! ولی سیاه چاله كه حدودا 30 كیلومتر قطر دارد ، دارای چگالی بسیار بسیار زیاد تری از ستاره نوتورنی است و گرانش فوق العاده ای دارد و قوانین گرانش نیوتن هم در آنجا كار نمی كند و علاوه بر این ما كوزارها را داریم كه از برخورد دو كهكشان بوجود می آیند و شكل نقطه ای هم دارند به مانند یك نقطه تكین! بسیار بسیار چگال هستند!

در ضمن اگر قرار به تاویل باشد من می توانم از شعر هاتف اصفهانی كه می گوید : دل هر ذره رو كه بشكافی/ آفتابیش در میان بینی ، بیام و بگم كه آره هاتف منظورش نیروی هسته ای قوی در بین ذرات ریز اتمی بوده است!


5- بیگ بنگ- بیگ كرانچ و انبساط دنیا

سوره ی الرحمن ، آیه37، سوره ی الذاریات ، آیه ی 47 و سوره ی الانبیا ، آیه ی104:

ترجمه آیات:

1- « آسمان ها روزی دوباره شكاف برمی دارند و مانند گل سرخی باز می شوند! »

2- « و ما آسمان ها را با قدرت خود بنا كردیم و همواره آن را وسعت می بخشیم! »

3- « در آن روز كه آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه كه آفرینش را آغاز كردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است كه بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم! »

نكته آیه:با بیان تئوری بیگ بنگ دانشمندان همواره در صدد گسترش آن بوده اند. مدتی بعد به كمك تحقیقات عده ای از دانشمندان مشخص شد كه علاوه بر بیگ بنگ پدیده ای به نام بیگ كرانچ هم باید وجود داشته باشد. و همانطور كه دنیا باز شده روزی به همان نقطه ی آغاز جمع می شود. قرآن این موضوع را در ابتدا به باز شدن یك غنچه ی گل رز تشبیه می كند و بیان می دارد كه با قدرت بی انتهای خویش در حال گسترش (انبساط) دنیا است! و روزی همانطور كه این دنیا را باز كرد دوباره مانند طوماری آنرا در هم خواهد پیچید. (بیگ كرانچ)

جواب:

باز هم دوست دانشمند مسلمان ما بدون داشتن اطلاعی از قضیه بیگ بنگ و بیگ كرانچ قضیه را به نفع خویش و قران برگردانده اند.

1-در الرحمن آیه 37 گفته شده است كه آسمانها دوباره شكاف بر می دارند كه نشان از آینده دارد و این كار در آینده انجام خواهد شد! و از نظر الله پدیده بیگ بنگ در آینده انجام خواهد شد.

2- ترجمه آیه 47 الذاریات اشتباه است و دانشمند مسلمان به نفع خویش ترجمه فرمودند. ترجمه این آیه از مهدی الهی قمشه ای:

"و كاخ آسمان (رفیع) را ما بقدرت خود برفراشتیم و ماییم كه (بر هر كار عالم) مقتدریم"

این ترجمه از معروف ترین ترجمه ها است كه بوسیله مهدی الهی قمشه ای كه مورد قبول همگان است ، ترجمه گردیده است!

در ضمن در پدیده بیگ كرانچ دو حالت وجود دارد:

الف) نیروهای ضدجاذبه حاصل از انفجار اولیه بر جاذبه غلبه كرده و دنیا تا بی نهایت انبساط پیدا كرده و كم كم دنیا سرد و سردتر می شود

ب) نیروهای جاذبه بین كهكشان بر ضد جاذبه غلبه پیدا كرده و دنیا در هم فروریخته و به یك نقطه تكین تبدیل میشود و دنیا كم كم گرم می شود.

كه البته قرآن به حالت الف اشاره نكرده است!(البته با ترجمه دانشمند ما)

3- در سوره انبیا و آیات حول 104 و 103 و... خداوند می خواهد كه وحشت در دل مومنین بیاندازد و از عذاب سخت قیامت و مردن همگی انسانها سخن بگوید و بنا به نظر دانشمند ما فكر كنم كه پدیده بیگ كرانچ باعث خلق قیامت می شود! دانشمندان كافر و مشرك مسیحی و یهودی به این نظر رسیده اند كه این پدیده شاید میلیاردها سال طول بیانجامد تا ما پدیده فشرده شدن (حالت ب) را ببینیم! و این پدیده انبساط میلیاردها سال است كه دارد انجام می شود و میلیاردها سال دیگر هم شاید ادامه داشته باشد! دانشمند مسلمان ما به این موضوع اشاره نكرده اند و می خواهند بگویند كه در قران به بیگ بنگ اشاره شده است!

در ضمن منظور قرآن همان نشانه های قیامت بوده است! به مانند تركیدن كوه ها و ستاره ها و زمین و... براحتی از آیات قبلی می توان این استنباط را كرد كه منظور نشانه های قیامت بوده است و تركیدن كوه ها و ستارگان را با پدیده فشردگی را نمی دانم كه چگونه باید توجیه كرد؟ چون همه در هم فرو رفته و تبدیل به یك ماده می شوند!

6- از یك توده گازی شكل تا آسمانها و زمین

سوره ی فصلت، آیه 11:

ترجمه آیه:« سپس او به آسمان پرداخت، هنگامی كه هنوز به صورت گاز بود و به آن و زمین گفت: "به وجود بیایید، خواسته یا ناخواسته. آنها گفتند: "ما با میل و رغبت می آییم" »

نكته آیه:تصویر زیر ستاره ای جدید را در حال شکل گیری از گاز و غبار (نبولاNebula)،  از بقایای گازی که منشاء پیدایش کل جهان بوده است نشان می دهد.

در عکس زیر سحاب لاگون (Lagoon Nebula) را می بینیم که ابری از گاز و غبار با قطری معادل 60 سال نوری است.

همانطوری که در اشکال فوق نشان داده شده است علم امروزثابت کرده است که ستارگان آسمانی از انقباض تودههای عظیم گاز بوجود می آیند، پدیده ای که در قرآن بوضوح برآن در آیه فوق اشاره شده است.

همانطوری که علم نجوم ثابت کرده است و امروز بصورت یکی از بدیهیات حتی در مدارس ابتدایی هم تدریس میشود ماه و خورشید در مدارهای خاصی شناورند. چنین دانشی هرگز در هزارو چهارصد سال پیش در بین جوامع بشری مطرح نبود.  اما در کتاب خدای تعالی در سوره یسین بصراحت بگردش ماه وخورشید در مدارهای تعیین شده اشاره شده است:

(سوره یس، آیه 40) خورشید هرگز به ماه نمی رسد- شب و روز هرگز منحرف نمی شوند- هر یك از آنها در مدار خود شناور است.

جواب:

دانشمند مسلمان ما باز هم قرآن را به زعم خویش ترجمه و تاویل فرمودند!

ترجمه ایه 11 سوره فصلت به ترجمه مهدی الهی قمشه ای:

"و آنگاه به خلقت آسمانها توجه كامل فرمود كه آسمانها دودی بود او فرمود كه ای آسمان و زمین همه بسوی خدا بشوق و رغبت یا بجبر كراهت بشتابید آنها عرضه داشتند ما با كمال شوق و میل بسوی تو می شتابیم"

منظور خدا همان انا الله و انا الیه راجعون بوده است كه زمین و آسمانها را هم شامل می شده است! در ضمن اگر به آیات قبلی همین سوره مراجعه كنید می بینید كه اول خوراكیها و كوه ها خلق شدند و بعد هفت آسمان را خلق كرد!!!

دوست دانشمند مسلمان ما نمی داند كه زمین بعد از تقریبا 8 میلیارد سال پس از خلقت آسمانها بوجود آمده است!

در ضمن در مورد سوره یس ایه 40 هم باید به همان استدلالات عقل روزمره مردمان عرب ان زمان مراجعه كرد! در ضمن بنا بر علم نجوم شب و روز ما دائما در حال تغییر كردن است و شب و روز نجومی كه ما داریم از 24 ساعت كمتر می باشد!

7- معرفی جوّ زمین

سوره ی انبیاء، آیه 32:

ترجمه آیه:«و آسمان را سقفی محافظ قرار دادیم ولی آن ها از نشانه های او روی گردان هستند»

نكته آیه:این خاصیت آسمان با تحقیقات دانشمندان در قرن ۲۰ ثابت شد. جوی که اطراف زمین را فراگرفته است دارای عملکرد های حیاتی بسیار مهمی است. یک نقش آن حفاظت کردن زمین در مقابل شهاب سنگ های کوچک و بزرگ است تا به زمین برخورد نکنند.

علاوه بر این، جو زمین تشعشعات خورشیدی را صافی می کند و اجازه نمی دهد که همگی آن ها از جو عبور کنند زیرا بسیاری از آن ها برای حیات روی کره زمین بسیار خطرناک هستند. جالب است که جو تنها تشعشات مفید و بی ضرر شامل نور قابل مشاهده ، فرکانس محدوده اشعه فرابنفش و امواج رادیویی را اجازه عبور می دهد. تمامی این تشعشعات برای حیات روی زمین ضروری هستند. فرکانس محدوده اشعه فرابنفش که جو زمین تنها مقداری از آن را اجازه عبور می دهد برای انجام عمل فوتوسنتز که در گیاهان انجام می شود بسیار مهم است. بیشتر تشعشعات فرابنفش قوی که از طرف خورشید ساطع می شوند توسط جو گرفته می شوند و فقط قسمت ضروری و کمی از آن طیف به زمین می رسد.

نقش حفاظتی جو به این جا خاتمه نمی یابد. جو همچنین زمین را در مقابل دمای بسیار کم فضای بیرونی که حدود ۲۷۰ درجه سانتی گراد زیر صفر است حفاظت می کند.

جواب:

این تاویل واقعا مضحكانه به نظر می رسد! بنده هم می توانم بگویم كه از تفسیر آیه بر می آید كه آسمان از تیرچه های عرضی و بلوك ساخته شده است و بتون ریزی هم توسط گروه پیمانكاری فرشتگان انجام شده است! البته به دور از شوخی براستی كه منظور محمد از سراییدن چنین آیه ای واقعا همان لایه های جو بود؟ محمد خود معتقد به هفت آسمان بود ، پس این هفت آسمان هم به مانند جو كره زمین باید باشند! اگر غیر از این باشد دچار تناقض می شویم! یا اینكه منظور محمد همان آسمان اول بوده است كه همین جو اطراف ما است!

8- معرفی محل جمع آوری اسپرم در انسان

سوره ی الطارق ، آیه 5-7:


ترجمه آیه:« انسان باید بنگرد كه از چه چیز آفریده شده است! (5) از یك آب جهنده آفریده شده است، (6) آبى كه از میان پشت (مرد) و سینهها (ی زن) خارج مىشود! (7) »


توضیح آیه: بدون شک 1400 سال پیش علم و فناوری وجود نداشت تا محل دقیق ذخیره اسپرم های مرد و تخمك زن مشخص شود.

جواب:

این دیگه آخرش هست! دانشمند مسلمان ما هنوز نمی داند كه اسپرم در كیسه های منی بر قرار دارد كه تقریبا پشت مثانه قرار دارد و تخمكهای زن هم در رحم وی تولید می شود! امروزه با پاس كردن درس دو واحدی تنظیم خانواده هر كسی به این مطلب می تواند پی ببرد!

9- نسبت مساحت دریاها با خشکیها

در زمان نزول قرآن کریم هنوز قاره ها کشف نشده بودند و تعیین نسبت دریاها به خشکی ها به هیچ وجه امکان پذیر نبوده است و همانطور که اطلاع دارید قاره آمریکا در قرن (5) کشف شده است . در آیات قرآن جمعا (13) بار از کلمه خشکی (بریابس) و (32) بار از کلمه دریا یاد شده است . یعنی نسبت دریا 45 / 32  و نسبت خشکی 45/13 است که اگر به درصد محاسبه شود دریا 71% وخشکی 29% محاسبه میشود که با محاسبات علمی امروز مطاقبت دارد . این درصدی که بشر امروزه با استفاده از تجهیزات پیشرفته کاپیوترهای مدرن و با استفاده از عکسهای فضاییبدست آورده همانطوری که مشاهده می کنید در لا به لای آیات قرآن مجید که (14) قرن پیش نازل شده است مندرج است.

جواب:

در جواب دانشمند مسلمان ما هم باید بگوییم كه در اثر پدیده گلخانه ای و بالا رفتن دمای كره زمین و آب شدن یخهای قطبی این درصد ها دارد تغییر می كند! در ضمن این درصدهایی كه می گویید تقریبا در دوران یخبدان بطور كل تغییر كرده است و دانشمندان احتمال می دهند كه دوران یخبندان جدیدی هم در راه است كه الله مدینه از آن بی خبر است! در ضمن دانشمندان فضایی هم اگر برای اثبات حرفهای قرآن كار می كردند ، ما در عصر بیل بودیم و خدا را باید سپاس گفت كه این دانشمندان برای اثبات حرفهای قرآن كار نمی كنند

اضافه کردن مطلب به:

Cloob Balatarin


نقدی کوتاه بر کتاب حجاب استاد مطهری

من یك گشت و گذاری در مورد فلسفه حجاب كردم كه نتیجه اش رو با نقدی كه خودم نوشتم به اطلاع دوستان می رسانم: ( به نقد سخنانی چند از كتاب حجاب استاد مطهری می پردازم كه شاید منبع بسیاری از مسلمانان ایرانی برای حجاب و فلسفه آن باشد)


"اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدی اقدام به تناسل و حفظ نسل نمیكرد . اگر حس غیرت هم در مرد نمیبود كه محل بذر راهمیشه حفاظت و پاسبانی كند ، رابطه نسلها با یكدیگر به كلی قطع میشد ،هیچ پدری فرزند خود را نمیشناخت و هیچ فرزندی پدر خود را نمیدانست كیست ؟ قطع این رابطه ،اساس اجتماعی بودن بشر را متزلزل میسازد .پیشنهاد اینكه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهی غیرت را كنار بگذارد درست مثل اینست كه پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلكه به طور كلیمطلق حس ترحم و عاطفه انسانی را به عنوان اینكه یك میل نفسانی است ریشه كن كنیم . در صورتی كه این یك میل نفسانی در درجات پائین حیوانی نیست بلكه یك احساس عالی بشری است."
از نظر استاد زن به مانند یك مزرعه است كه مرد در آن بذر پاشی می كند كه برای حفظ نسل خویش است. حال سوال اینجاست كه آیا یك دید وسیله ای به زن نیست؟ مرد از نظر ایشون به مانند پاسبانی هست كه باید از این بذر پاشیده شده نگاهداری كند و حجاب هم شاید در نظرشون به مانند مترسك سر جالیز باشد! زن رو ایشون به مانند وسیله ای شناختند كه برای حفظ نسل بشر است! قیاسی كه ایشون زدند برداشت بهتری نمی شد كرد جز اینكه زن همان وسیله در خدمت مرد كه مرد باید روی این زمین كشت و برداشت كند!البته این سخنان جناب مطهری برداشتی از آیات قرآن است كه زنان شما كشتزار شما هستند(بقره-223)

"انسان این حالت را دارد كه هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از كف بدهد ، احساس " غیرت " در وجودش ناتوان میگردد . شهوت پرستان از اینكه همسران آنها مورد استفادههای دیگران قرار بگیرند رنج نمیبرند و احیانا لذت میبرند و از چنین كارهائی دفاع میكنند . برعكس ، افرادی كه با خودخواهیها و شهوات نفسانی مبارزه میكنند و ریشههای حرص و آز و طمع و ماده پرستی را در وجود خود نابود میكنند و به تمام معنی " انسان " و " انساندوست " میگردند و خود را وقف خدمت به خلق میكنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار میشود ، چنین اشخاصیغیورتر و نسبت به همسران خود حساستر میگردند . اینگونه افراد حتی نسبت به ناموس دیگران نیز حساس میگردند . یعنی وجدانشان اجازه نمیدهد كه ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد . ناموس اجتماع ناموس خودشان میشود."
ذكر این نكته شاید بجا باشد كه در ایران و جامعه ما هر كس كه شهوت پرست تر باشد از دید او همه مردان كه در كوچه بازار هستند به زنش همان نگاهی رو می كنند كه خودش به زنان دیگر می كند! اینكه گفته میشود كه مردان هر چقدر شهوت پرستر باشند غیرت در آنان از بین میرود ، سخنی گزاف است چون در واقعیت جامعه ما خلاف این عمل به عینه دیده می شود و هر كسی كه شهوت پرستر باشد غیرت او به ناموسش بیشتر می شود! من كسان بسیاری رو دیده ام كه دائما بدنبال زن مردم بوده اند و حتی سر مسائل ناموسی قتل و كشتار راه انداخته اند!
از نظر ایشون مردان فقط بدنبال سكس هستند و زنان هم به دنبال عشق و با خودآرایی به دنبال جذب مرد هستند و... كتاب حجاب استاد مطهری مقام زن را می خواسته بوسیله حجاب بالا ببرد و در این راه از هر توهینی كه خواسته به مردان كرده است. و مقام مرد رو تا آنجا پایین آورده كه به مانند سگ نگهبانی است كه باید از زن و ناموس خود مواظبت كند و از نظر یك مرد ، مردان دیگر دائما مشغول تمتع بردن از زیبایی زنشان هستند و دنبال كوچكترین فرصت می گردند كه از زنشان كام دل بگیرند. شاید این سخنان رو به این دلیل نوشته است كه زن مقامی در اسلام نداشته و با این كلمات خواسته كه این مقام رو جا بیاندازد. در كل می توان گفت كه مردان دائما به دنبال سكس هستند و این میل غریزی رو حاضرند بر هر وسیله ای كه شده ارضا كنند! از نظر ایشان غربیان با استفاده از زنان زیبا سعی در سو استفاده كردن از آنها را دارند كه بوسیله زیبایی این زنان مشتری برای خود جلب كنند و از نظر ایشان غربیان دارند از زنانشان سواستفاده اقتصادی میكنند در صورتیكه در این زنان مجبور نیستند كه در این شركتها كار كنند و اگر از روی فقر این كار رو كنند بهتر است كه مثل جامعه مسلمان ایرانی به تن فروشی بپردازند! حداقل استفاده از زیبایی در جهت اقتصادی شاید بسیار بهتر از این باشد كه همون زن غربی به تن فروشی تن در دهد ، منظور من این نیست كه زنان ما هم زیبایشان رو بفروشند ، نه از نظر خود غربیها هم این نوع استثمار مذموم است. شاید این نتیجه رو هم بشود گرفت كه جناب مطهری مردان رو كه پیوسته ذهنشان بدنبال شهوت است ، اگر مادر و یا خواهرشان بدون حجاب در حضور اون مرد حاضر بشند ، این مرد باز هم بدید بد به آنها نگاه می كند! البته این به منزله توهین تلقی نشه چون بسیاری از مردان جامعه ما این طور نیستند و حتی چنین فكری در رویاهایشان هم به ذهنشان نمیرسد. ولی از نظر كسی كه دائما به دنبال این است كه مردان رو متهم به تداوم سكس در زندگی میكند چنین سخنانی به گزاف نیست!

"نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هیجانها و التهابهای جنسی را فزون میبخشد و تقاضای سكس را به صورت یك عطش روحی و یك خواست اشباع نشدنی در میآورد . غریزه جنسی ، غریزهای نیرومند ،عمیق و " دریا صفت " است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سركشتر میگردد ، همچون آتش كه هر چه به آن بیشتر خوراك بدهند ، شعله ورتر میشود."

از نظر بنده این سخن رو باید در جهت عكس هم بهش نگاه كرد. بر فرض كه شما میل جنسی رو بنا به دلایلی مثل نداشتن صلاحیت ازدواج ، سركوب كنید ، حال این سوال پیش می آید كه این میل هر روز كه بگذرد مانند همان آتش سركش تر می شود! بنظر من استاد باید مثلی دیگر در این رابطه می زدند كه برای مثال میل جنسی رو به مانند یك سد تشبیه می كردند كه اگر شما میل جنسی رو دائما ارضا كنید این تشبیه رو می شود زد كه شما سد رو شكسته اید و دنیا رو آب خواهد برد و اگر هم این میل رو مهار كنید باید شما ارتفاع سد رو بیشتر كنید كه اگر بیشتر و بیشتر شود سرانجام روزی خواهد شكست و نابودی دوم بسیار مخرب تر از اولی است! در جامعه ما مسلمانان ، میل جنسی ما كه مانند یك سد است ، یك فرقی با غیر مسلمانان دارد ؛ و آن اینست كه رودخانه ای بسیار پر خروش پشت آن در جریان است و اسلام هم این رو می داند و سرریزهایی برای سد تهیه كرده است(ازدواج موقت و صیغه و ...) و بی خبر از اینكه این توهینی بسیار آشكار به زن است و در جوامع امروزی مرد باید یك زن و زن هم باید یك شوهر داشته باشد.
"اما علت اینكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است كه میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است . از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچی ، همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شكار است و مرد شكارچی . میل زن به خودآرائی از این نوع حس شكارچیگری او ناشی میشود . در هیچ جای دنیا سابقه ندارد كه مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریك كننده به كار برند . این زن است كه به حكم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد . لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است."
باز هم بحث بر پاك كردن صورت مساله است و معلول رو حذف كردن. البته استاد با زیبایی تمام به حذف معلول پرداخته است و حجاب رو برای زنان دانسته است و نمی دانست كه مردان باز هم می توانند از همان حجابی كه این زنان دارند لذت جویی جنسی كنند و اگر زنی هم كه بخواهد تن فروشی كند چه حجاب داشته باشد و چه نداشته باشد باز هم این كار شدنی است. سوال بر سر این است كه اگر حجاب برای مردان بود باز هم این مسائل پیش می آمد؟ چرا مردان نباید حجاب داشته باشند؟ اگر زنی بشدت آرایش می كند و موهای خود رو نمایان می كند چرا مرد نباید از این نگاه حرام بپرهیزد؟ البته باز هم منظور من این نیست كه زنان آرایش غلیظ كرده و لباسهای بدن نما بپوشند و در جامعه مردان راه بروند بلكه منظوراین است كه زنان باید در پوشیدن لباس آزاد باشند و هر طوری كه خواستند خود را از نگاه حرام دور دارند. اجبار كردن زنان به اینكه یا روسری یا توسری شاید در بین بعضی ها خوش بیافتد ولی عده ای هم هستند كه این را نمی پذیرند و درك نمی كنند كه برای پوشیدن لباس به آنها امر و نهی كنند. مسئله حفظ حریم یك مسئله شخصی است و خود زن باید به این درك برسد كه می تواند خود را از دید نگاه چشم چران نجات بدهد و یا اینكه تن فروشی كند. اشتباه جناب استاد این است كه كسی كه حجاب ندارد یعنی برای تن فروشی آمده است و می خواهد مردان رو به زنا تشویق كند كه شاید با كمی تعقل این نتیجه رو بررسی كرد. ما نباید به زنان امر كنیم كه برای اینكه ما به گناه نیافتیم شما باید حجاب داشته باشید! جواب زنان هم شاید این باشد كه چشات در بیاد نگاه نكن كه به گناه بیافتی! اگر جامعه به این درك بیافتد كه مرد نباید زنا كند و بر ازدواج با زنش پایبند باشد شاید دیگر به حجاب نیازی نباشد. البته در اكثر جوامع اسلامی فقر فرهنگی و همچنین فقر مالی و تضاد طبقاتی بسیار زیاد است و شاید عده ای از روی ناچاری زنا می كنند و عوامل مخرب محیطی آنان رو به این كار وادار كرده كه باز هم اسلام و مسلمانان مقصر هستند كه نتوانستند با این قوانین الهی این فقرها رو از بین ببرند!

اگر ما نیك به جامعه خود بنگریم می بینیم كه حالا پرچم اسلام در كشور ما برافراشته شده ، نه تنها زنا و زنای محصنه داریم بلكه زنا با پدر و مادر هم كه البته در دوران قبل از انقلاب نبوده كم كم دارد تبدیل به یك بحران برای جامعه اسلامی ما میشود. در قبل از انقلاب كه همه متفق القول می گویند كه از اسلام خبری نبود چنین فحشاهایی هم نبود كه الانه به بركت اسلامی شدن جامعه مسلمانان دست به این عمل شنیع و وقیح زده و در گزارشات روزنامه هاست كه پدری با دخترش زنا كرده و .... این سخنانیست كه البته از روی درد است و شاید حجاب هم نتوانسته آن را حل كند و هیزم به این آتش انداخته است.

"فلسفه پوشش و منع كامیابی جنسی از غیر همسر مشروع ، از نظر اجتماع خانوادگی اینست كه همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت كردن او به شمار برود ، در حالی كه در سیستم آزادی كامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یك نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه كانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود . علت اینكه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد میشود ، جواب میدهند كه حالا زود است ، ما هنوز بچهایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی میكنند همین است . و حال آنكه در قدیم یكی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود . جوانان پیش از آنكه به بركت دنیای اروپا كالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، " شب زفاف را كم از تخت پادشاهی " نمیدانستند."

شاید باز هم استاد این بار بنا به مقتضیات زمان خود صحبت می كرده است و این نشان آن است كه این صحبتها بدرد همان دوره میخورده كه استاد می زیسته است. در دوره كنونی ازدواج برای مردان بسیار مشكل شده و از مدرك و تحصیلات و كار و شغل و درآمد و خانه و ... كه بگذریم باز هم ازدواج غیر ممكن میشود ، چرا كه وقتی كه شما به تمام اینها برسید سالهاست كه از سن شما گذشته و در آستانه میان سالی قرار دارید. البته خانواده هایی هستند كه بخواهند دخترشان رو با یك شاخ نبات راهی خونه بخت كنند ولی باز هم در اینجا بحث بر تفاهم فرهنگی و فكری و اقتصادی و ... پیش می آید كه معضلی شده كه جامعه شناسان هم از آن صحبت می كنند. الان هم برای جوانان ازدواج یك آرزوست و داشتن یك همسری كه با هم تفاهم داشته باشند رو فقط در فیلمها و آرزوها می بینند. این حرف استاد بسی جای تامل دارد كه از چرایی ازدواج كردن جوانان سخن گفته و باز هم شان مرد رو زیر سوال برده كه او هم در پی شهوت رانی است و با ازدواج این كار پایان میپذیرد. اگر دوستان این حرف رو توهین نمی دانند از نظر من كه توهین به همه جوانان هم سن و سال من است!

"یا اگر پسر و دختری در محیط جداگانهای تحصیل كنند و فرضا در یك محیط درس میخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچگونه آرایشی نداشته باشند بهتر درس میخوانند و فكر میكنند و به سخن استاد گوش میكنند یا وقتی كه كنار هر پسری یك دختر آرایش كرده با دامن كوتاه تا یك وجب بالای زانو نشسته باشد ؟ آیا اگر مردی در خیابان و بازار و اداره و كارخانه و غیره با قیافههای محرك و مهیج زنان آرایش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعالیت میشود یا در محیطی كه با چنین مناظری روبرو نشود ؟ اگر باور ندارید از كسانی كه در این محیط كار میكنند بپرسید . هر مؤسسه یا شركت یا ادارهای كه سخت مایل است كارها به خوبی جریان یابد ، از این نوع آمیزشها جلوگیری میكند . اگر باور ندارید تحقیق كنید."

باز هم می توان به این سخن استاد خرده گرفت كه پوشش مناسب رو خود دختران و زنان باید تشخیص بدهند و نه اینكه ما برای آنان تعیین تكلیف كنیم. منظور و مقصود استاد این است كه زنان و دختران هر چه كریه تر باشند به نفع خود و جامعه است. استاد هر چقدر كه توانسته موضوع رو بزرگ جلوه داده كه اگر زنان آرایش كنند جامعه فلج می شود. سوالی كه استاد شاید هیچ وقت از خود نپرسیده یا نمی دانسته این است كه چرا كشورهای غربی با اینكه حجاب در بین آنان رعایت نمیشود و زنان لباسهای بدن نما در دانشگاه و بازار و... میپوشند باز هم بزرگترین دستاوردهای علمی بشری نزد آنان است؟ چرا باید برخلاف نظر استاد آنان پیشرفت كنند با آنكه خبری از حجاب نیست؟ چرا مسلمانان پیشرفت نمی كنند؟ و اگر هم پیشرفتی دارند چرا به گرد پای آنان نمی رسند؟ بله البته استاد با منحرف كردن اذهان عمومی به این سوال كه مردان به فكر سكس هستند و اگر در سر كار این سكس انجام شود ، ما دیگر نمی توانیم پیشرفت كنیم ، بطور كامل فكرها رو بخود مشغول كرده و یك ذهنی كه از پیشرفتهای علمی بی خبر است رو كاملا مسخ می كند.

"در اسلام محبوس ساختن واسیر كردن زن وجود ندارد . حجاب در اسلام یك وظیفهای است بر عهده زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد باید كیفیت خاصی را در لباس پوشیدن مراعات كند . این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزی است كه با حیثیت و كرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعی او كه خداوند برایش خلق كرده است محسوب شود"
تا اینجا سخنان را داشته باشید و به بقیه مطلب كه در بخش اصل آزادی زن استاد سخن گفته بپردازم:

" دیگر اینكه مصلحت خانوادگی ایجاب میكند كه خارج شدن زن از خانه توأم با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشی او باشد.البته مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگی نظر بدهد نه بیشتر . گاهی ممكن است رفتن زن به خانه اقوام و فامیل خودش هم مصلحت نباشد . فرض كنیم زن میخواهد به خانه خواهر خود برود و فی المثل خواهرش فرد مفسد و فتنه انگیزی است كه زن را علیه مصالح خانوادگی تحریك میكند . تجربه هم نشان میدهد كه اینگونه قضایا كم نظیر نیست . گاهی هست كه رفتن زن حتی به خانه مادرش نیز برخلاف مصلحت خانوادگی است ، همینكه نفس مادر به او رسد تا یك هفته در خانه ناراحتی میكند ، بهانه میگیرد ، زندگی را تلخ و غیر قابل تحمل میسازد . در چنین مواردی شوهر حق دارد كه از این معاشرتهای زبانبخش - كه زیانش نه تنها متوجه مرد است ، متوجه خود به زن و فرزندان ایشان نیز میباشد - جلوگیری كند . ولی در مسائلی كه مربوط به مصالح خانواده نیست دخالت مرد مورد ندارد."

تناقضی در این گفتار دیده می شود كه اسلام محبوس كردن زن در خانه رو نهی كرده ولی اجازه شوهر رو الزامی دونسته و استاد هم باز با زیركی تمام این مساله رو به مصالح خانواده ربط داده و اینگونه گفته كه تو گویی زن از لحاظ عقلی پست تر از مرد بوده و نمیداند كه مصالح زندگی و خانواده چیست و برای دوبه هم زنی به خانه مادر خویش میرود. البته این توهین رو نمی شود به آسانی گذشت كرد. و اینكه شاید بجای زن ، مرد پدری داشته باشد كه او را نسبت به زنش تحریك كرده و در زندگی آشوبها به پا كند، آنوقت پاسخ گو كیست؟ زن نباید به شوهر خرده بگیرد كه به خانه پدر نرود؟ البته اگر از دید استاد یك طرفه به قضیه بنگریم همیشه حق با ماست و در دادگاه اگر ما متهم رو بدون دفاعیاتش اعدام كنیم هیچ كس به ما خرده نمی گیرد.

همانطور كه دیده شد و شما هم می توانید ببینید این كتابی است كه فلسفه حجاب اسلامی رو توضیح می دهد و جناب استاد با مغالطاتی كه از روی غرض هم نبوده خواسته كه ما مجاب كند كه گونی سیاه رنگ بر سر كردن برای زن خوبه و اگر هم این كار رو بكنی برای خود و جامعه خودت خوبه! سخنان بسیار زیادی در ادامه كتاب نقل كرده كه از حال و حوصله من خارج است كه بنشینم و كلمه كلمه نقد كنم كه چرا چنین نیست و چنین هست! البته صغری وكبری چینی كه جناب استاد فرمودند (دور از انصاف نباشد) خود جالب توجه است و اینكه استاد می فرمودند كه زن یك شكارچی هست و بخاطر همین فطرتی كه وجود اوست آرایش میكند، واقعیتی است انكار ناپذیر ولی از اینكه استاد مثالهای فراوانی زده اند كه بی حجابی فلان میكند و چنان می كند ، در عمل و واقعیت چیز دیگری دیده شده و اینكه حجاب مشكلات رو حل می كند باید گفت كه اندیشه استاد كه در انقلاب ما پی ریزی شده بود ، نتایجش رو می بینیم كه حجاب بر فحشا و قتل های ناموسی و ... افزوده و پیاپی دامن می زند. یك ذهنی كه با مسائل دنیای غرب آشنایی دارد و اون دنیا رو هم دیده و هم درك كرده براحتی می تواند به نقد این كتاب بپردازد. البته یك سری توهینهایی هم به شخصیت و مقام مرد و دنیای غرب شده است كه این هم نابخشیدنی است. از نظر استاد غرب به مانند سری فیلمهای آمریكن پای هست(فیلمی كه مردان دائما در حال شهوت رانی و... هستند) و مردمان غرب بازیگران همان فیلم هستند ، و مردان جامعه ایران هم مثل سگهایی شهوتی هستند كه دائما در حال خفت كردن زنان هستند و اگر زنی غافل شود مرد با او زنا نكرده بلكه تجاوز كرده است! از نظر استاد یا اینكه زن باید حجاب داشته باشد یا اینكه مورد تجاوز قرار بگیرد!این سخن برگشتی هم به پسرانی دارد كه مادرشان در خانه خودشان بر فرض روسری سر نمی كنند ، جناب استاد می فرماید كه چون مادر شما حجاب رو رعایت نكرد ، شما از روی شهوت به مادرتان نگاه می كنید! البته این حرف توهینی بسیار آشكار بر مردان و زنان است كه پسری به مادرش از روی شهوت نگاه كند. البته در آن دوره و زمانه استاد شخصی روشنفكر پیدا نمی شده كه جواب سخنان استاد رو بدهد و مردم روشنفكر دائما بدنبال برافراشتن پرچم دموكراسی و مردم سالاری بر اساس مطلق گرایی دینی بودند و می خواستند كه دایره دموكراسی رو بر مركز دین بپا كنند كه البته این كار رو هم كردند و هر اندیشه ای كه به درست كردن این دایره می پرداخت ، نه تنها نقد نمی شد بلكه تعریف و تمجید هم به همراه داشت!
شما البته به سایر كتابهای استاد مطهری رجوع كنید می بینید كه مغالطات تا چه اندازه ای هست و حتی ایشون فلسفه گریه كردن برای امامان رو مورد نقد و پژوهش قرار داده اند! در مورد هر حرفی كه اسلام زده است ایشون یك نظریه و یك فلسفه و منطقی كه بوده ، عرضه داشته تا بگوید كه حق با اسلام است! البته قبول این موضوع سخت است ولی من با یك آشنایی اندك در مورد آثار ایشون به این موضوعات پی بردم. سخنان استاد انسان رو به یاد داستان سوفسطاییان می اندازد! این خود داستانی دراز است كه چرا من عقاید سوفسطاییان رو در گفته های استاد دیدم و شما هم اگر كتابهای استاد رو بخونید خواهید دید.
اضافه کردن مطلب به:
             Balatarin





اصول فاشیسم و پارانویید

بنده واقعا از این سایت ویکیپدیا لذت می برم. چون یک چیز جالب توش پیدا کردم:

"پارانویا یا بیماری توهم، در تعریف عام آن، حالتی است که شخص در آن با اهمیت فوق العاده و خارج از اندازه‌ای که به سلامت جانی و مالی خود می‌دهد، خود را شکنجه می‌دهند. این گونه از افراد مدام در این فکر هستند که عواملی انسانی، طبیعی یا ماورا طبیعی خودشان، دارایی و افراد خانواده شان را تهدید می‌کنند و همه، در فکر توطئه چینی بر ضد آنها هستند."

آیا در ایران این افراد پیدا می شوند؟

به ادامش توجه کنید:

"به طور کلی و با استفاده بی قید و شرط از اصطلاح پارانویا، می‌توانیم بگوییم توهمات پارانویید می‌توانند شامل مواردی چون اینکه شخص تصور می‌کند تحت تعقیب است، مسموم شده‌است یا شخصی بسیار مهم (مانند یک شخصیت سینمایی، سیاسی یا ورزشی)، دورادور عاشق اوست. چنین توهماتی به عنوان جنون جنسی نیز شناخته می‌شوند. توهمات پارانویید معمول دیگر شامل این باور است که شخص خود را مبتلا به بیماریی تخیلی یا آلودگی انگلی می‌داند، یا اینکه باور دارد ماموریتی ویژه داشته و یا اینکه برگزیده خداوند است، یا اینکه اعمال وی توسط نیرویی خارجی کنترل می‌شود."

و همچنین:
"در فرهنگ عامه امروز، پارانویا اشکال و روشهای مختلفی برای ابراز خود پیدا کرده‌است از جمله :

• اعتقاد به اینکه قدرت خاصی دارند یا در یک ماموریت مخصوص هستند (هذیان عظمت) • تئوری ئوطئه یا اعتقاد به اینکه اخبار و وقایع کاملاً نامربوط، درواقع اجزا یک نقشه بزرگ و توطئه آمیز هستند. • تعقیب شدن توسط دشمنان قدرتمندی چون تروریستها، بشقاب پرنده، سازمانهای مخفی یا شیاطین • کنترل افکار توسط اشعه نامرئی و دستگاه‌های پیشرفته • ترس از مسموم شدن و اعتقاد به اینکه بعضی مواد غذایی اصولا برای مسموم کردن بشر ساخته شده‌اند (مانند قند مصنوعی و آبهای معدنی)"

البته این کشف بزرگی نیست چون بسیاری از مستبدین دچار این نوع بیماری روانی هستند.

حالا به اصول فاشیسم می پردازیم و شباهتهایی بین این اصول و واقعیت جامعه ما شاید پیدا بشه:

اصول فاشیسم:

اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آن ها را در دانشنامه ایتالیا در سال ۱۹۳۲ میلادی ابراز داشته بود عبارتند از:

* ۱) عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
* ۲) مخالفت با اندیشه‌های سوسیالیستی
* ۳) مخالفت با لیبرالیسم
* ۴) تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
* ۵) تقدس پیشوا تا سرحد امکان
* ۶) مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی می‌نامند)
* ۷) اعتقاد شدید به قهرمان‌پرستی
* ۸) تبلیغ روح رزم‌جویی
* ۹) نظام تک‌حزبی

اضافه کردن مطلب به:

Cloob Balatarin



۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

دین

شادروان اقبال لاهوری می گوید:
در هر جامعه ای که علوم طبیعی راه نداشته باشد، و یا مورد توجه قرار نگیرند، تعقل فلسفی سرانجام مجذوب دین می گردد. در این گونه جامعه ها ، نخست مفهوم علت طبیعی - یعنی مجموع شرایط مقدم بر یک نمود - از اهمیت می افتد ، و مفهوم علت فوق طبیعی رواج میابد ، و سپس علت فوق طبیعی به صورت علت دینی محض - یعنی اراده متشخص در می آید.

اضافه کردن مطلب به:

Cloob Balatarin